منم مث شما دو دل بودم.شرایط مالیمون بد نیست ولی شوهرم اصن تو بچه داری و کارهای خونه سر بچه اول همراهم نبود.باخودم گفتم دیگه بچه نمیارم.
اما سه ساله شد نظرم عوض شد.فقط بخاطر تنهایی پسرم.باردار شدم و الان ی دختر دو ماهه دارم.پسرمم چهار سالش تازه تموم شده.
شرایطم سخته.شوهرمم اصن کمکی بهم نمیکنه و جفت بچها رو من نگه میدارم بعلاوه کارهای خونه.
پسرم ولی کلن اخلاقش عوض شد.انگار با اومدن دخترم خیلی بزرگتر شد!تمام کارهایی ک من براش انجام میدادم حالا یاد گرفته و تنهایی انجام میده.خواهرشم دوست داره ولی
چون من و اون خیلی باهم بودیم حالا ک دخترم اومده وقت باهم بودنمون کم شده و این ناراحتش میکنه؛مدام ازم میپرسه منو بیشتر دوستداری.با اینکه هربار بهش میگم از همه دنیا بیشتر.فقط نگاهم به ماههای بعده که دخترم بزرگتر بشه وهمبازی پسرم بشه