بالاخره اومدیم و بعد ۳ روز شوهرم گیر داد که برگردیم و من گفتم اگه دوس داری تو برگرد من میمونم که قبول نکرد و موند تا دیروز که روز پنجممون بود مامانم حالش بد شد و علائم کرونا داشت و شوهرم گفت باید حتما برگردیم
اما من گفتم مامانمو تو این حال نمیتونم ول کنم و قرار شد برادرم امروز بیاد پیشش بمونه و ما فردا بریم اما شوهرم از صبح باهام حرف نمیزنه، جلوی مامانم هی بی محلم کرد و یه کلمه باهام حرف نزد منم غروبی اعصابم خورد شد و گفتم برو من اصلا نمیام هیچی نگفت اما الان رفته تو قیافه و محل نمیده