از اول ازدواج تا الان جاییم اگه درد گرفته باشه و بگم اصن انگار نه انگار هیچ واکنش و عکس العملی نشون نمیده،حالا کمرم از دیروز شدید درد گرفته و قفل میشه انگار،بزور از جام بلند میشم حتی نمیتونم راحت رو کمر بخوابم،حالا تازه بهم گفت فلان کارو انجام میدی تا بیام منم گفتم باشه خواستم از جام بلند شم دردم گرفت اه کشیدم از درد برگشته بم میگه اه میکشی چرا؟بگونمیتونم با یه لحن بد،منم توپیدم بش،گفتم تو جاییت درد میکنه میخندی؟اخرم ناراحت شد!حالا من باید ناراحت شم ک ب هیچ جاش نیست حالم،حسودی نمیکنم ولی کافیه مادرش بگه اخ انگار تیر رفته تو قلبش و تا چند وقت ناراحته،حالا واسه من اینطوریه،فکر میکنم همش ادعای عشق و دوس داشتن داره وگرنه در عمل چیز دیگست،کلا ندیدم نگرانم بشه یا ناراحت بشه از درد و مریضیم،برعکس من واسه اون.
اخه مثلا دندونم شکست باید میرفتم دندونپزشکی یا چیزایی از این قبیل ک مراجعه ی تخصصی میخواد،نمیدونم وا ...
چی بگم والا... خب حتما براش سخته
بالاخره باید با هم بسازید، یکم شما کوتاه بیاید یکم هم ایشون...
ان شاالله که مشکلتون حل بشه
خدایا از این جیگر تپلیای بازیگوش به همه ی خاله های نی نی سایتی پسرم بده لطفا🤲 اگه دنیا بخواد و تو بگی نه... نخواد و تو بگی آره تمووومه....اول و آخر تو هستی خدا جوووونم