خیلی ناراحتم سه هفته ی پیش با خواهرم ک مجرده دعوامون شد من کرونا داشتم از اونم گرفتم باااینکه باردارم شوهرم کلی میوه و دارو خرید ک هم من هم پدرومادرم بخوریم تقویت شیم بعد دعوا خواهرم گفت از خونمون برو بیرون منم اومدم بیرون دیدم بابام میوه هارو جم کرده میده دست شوهرم ک اینارم ببر شوهرم گفت عوض اینکه جلوشو بگیرین هولش میدین بره عجب ادمایی هستین من خونم یه شهر دیگس از اون روز دیگه پامو خونشون نزاشتم رفتم هتل بااینکه خیلی سنگین شدمو سختمه
مادرم تا سه روز اصلا بهم زنگ نزد وقتی ک زد گفت گیرم یکم پول بگو شوهرت واسم بریزه قرض حس میکنم منو فقط واسه پول میخان من تو تنهایی درد کشیدم نمیتونم غذا درست کنم مادرم حتی فکرشم نمیکنه ک من چقد سختمه بااینکه خودش اصرار داشت بچه بیار من کمکتم
دو روزه زنگ میزنن جوابشونو نمیدم دیگه نمیتونم ببخشمشون 😓😓😓😓