جریان از این قراره که زنداییم از بیرون اومد گفت یه چیزی برات خریدم که خیلی دنبالش بودی "نواربهداشتی از یه برند خارجی اونموقع در به در دنبالش بودم پیدا نمی شد" تو صندوق ماشینه
من اصلا حدس نمی زدم نواربهداشتی باشه
خلاصه من رفتم به پسرداییم گفتم زندایی یه چیزی برام خریده پاشو از تو صندوق بهم بدشون
پسر داییم پوکر فیس گفت اونا واسه تو ان؟
منم که نمی دونستم نواربهداشتین با ذوق فراوان گفتم آره
خلاصه جونم براتون بگه
سوتی تاریخی زندگی من رقم خورد
هنوزم که هنوزه وقتی یادم میاد چندتا فحش به روزگار می دم و می زنم زیر خنده 🤭