خونه خواهرم داره
كنار Tvيه گلدون داره ميگه هميشه اونجاست
ميگه يه روز تو اشپزخونه جلوي گاز نشسته بودم يهو چشمم افتاد به شيشه فر گاز از اون تو ديدم پشت سرم بوده
بعد ميگه يه روز دخترش جيغ زده از اطاقش دويده بيرون گفته يه چيزي ديدم مشخصاتي كه داده دقيقا شبيه هموني بوده كه خواهرم ميبينه
ولي ميگه كاري به ما نداره فقط نگام ميكنه