طولانیه...اگه حوصله ندارید نخونید🌱
بچه ها من و همسرم نامزدیم هنوز...و شهر هامون ۱۰۰۰کیلومتر دوره از هم..
من حدود ۲ ماه یا کمتر خونه امونم...۱ ماه میام پیش نامزدم...
فعلا هم شرایط عروسی گرفتن نداریم.
من از لحاظ عاطفی ..خیلی به بابام وابسته ام...بینهایت...یعنی صدام بزنه...از عمق وجووم میگم جانم بابایی...اصلا یه چی میگم یه چی میشنوید...
توی این یه ماهی که پیش همسرم بودم...پدرم کرونا گرفته بود ..شدییید و بستری شده بود و من هروز آب میشم از غمش...و به این دوری لعنت میفرستادم..
این تا اینجا...
حالا ماجرا اینه که...همسرم با پسرداییش و دخترداییش(اینا زنوشوهرن) به کنتاکت خوردن...و دخترداییش به مادرشوهرم گفته..دودمان پسرتو به باد میدم...و گفته کاری میکنم عروست(که من باشم) فردا بلیط برگشتشو بگیره..
به شوهرم گفتم من میدونم سارا( دخترداییش) چی میخواد بگه...
میخواد بگه که تو ...دختر بردی خونه اشون!!( ما دوران دوستیمون باهم رفتیم خونه ی همین دختر دایی پسرداییش)
.یعنی اون دختری که با شوهرم رفته بوده خونه ی اونا...من بودم :/...ولی اونا خبر ندارن
که شوهرم گفت نع...سارا این ماجرا رو نمیدونه....
اون میخواد بگه من صیغه دارم...
.
من یهو کرک و پرم ریخت...گفتم چرا سارا باید همچین چیزی بگه...گفت منو علی(شوهر سارا) یه بار راجع به صیغه و اینا بحث میکردیم...من الکی بش گفتم دارم ..ببینم چه واکنشی نشون میده 😑
دیگه راجع به این موضوع صحبتی نکردیم...تا فرداش..که رفتم محل کار شوهرم...داشتیم حرف میزدیم...میخندیدیم...که یهو گف...پناه...اگه واقعا من صیغه داشته باشم چی؟!
منم با اخمو ناراحتی گفتم راجع به این اراجیف حرف نزن...حتی شوخیشم کریه و زشته..و دیگه حرفی نزدیم..
حالا من برا چند روز دیگه بلیط برگشت به خونه امونو دارم...
از طرفی پریودم تا روز زفتن ...
همسرمم طبعش خیلی گرمه...
همشم تو سرم کلمه ی صیغه و این ماجرا ها و حرفای سارا و فلانو بیسار میچرخه...
شغل همسرمم جوریه که مراجعه کننده زیاد داره...شهرشونم از این دخترای بی عفت که حاضرن زن پنجاهم یه نفر بشن هم زیاد داره...خودم را چشم دیدم..میان محل کار همسرم.و وقتی میبینن من اونجام و دوتامون حلقه داریم...مستاصل بر میگردن...
یا گاهی خیلی الکی هی پیام میدنو سوالای پزشکی میپرسن...
به همسرم خیلی اعتماد دارم...اما آدما قابل تغییرن و غیرقابل پیش بینی...
دارم دیوونه میشم...
نمیدونم چیکار کنم..
کاش میشد این یه ذره شک و دلهره رو از قلبم بیرون کنم 😔
اون تایمی که من نیستم...نیازش چجوری رفع میشه!!!!