اولین روز که واسه همسرم صبحونه چایی ریختم نخورد گفت سرده من چایی داغغغغ میخورم منم بهم برخورد سر همین موضوع قهر کردیم الان بعد پونزده سال اولین چایی رو انقد داغ میریزم که همیشه زبونش میسوزه ولی جرات اعتراض هم نداره😊
قربونت گلم اوایل زندگی فقط قهر و قهربازیه تا قلق طرف دستت بیاد پیر میشی ولی خاطرات شیرینش هم کم نیست یا شیطون بازیاش مثل هوس و میل جنسی زیاد آقایون که میخوان عقده های چندین ساله ی مجردیشونو تو همون روزای اول جبران کنن مثل قرص هر هشت ساعت اون نیازشون عود میکنه و خانومها هم اغلب فراری🤗
فردای عروسیمون صب بیدار شدم رفتم حموم... تا آمدم بیرون دیدم شوهرم چایی دم کرده شمع روشن کرده ل ذاشته رو میز بابامم نون و صبحونه همه مدل آورده برامون... اولین چیز اماده ایی بود که خوردم حس پرنسس ها رو داشتم