اسم من مهلاس من مامان دوتا دخمل دوقلوی وروجکم به اسمای ملودی و ملورین البته یه کوچولوی دیگه هم داره تو دلم شکل میگیره قراره اسمش بشه مارال 🤰دوست دارم بزرگ شدن بیشتر از اینکه مادرشون باشم رفیقشون باشم🙃 همدمشون 😶شریک غم و شادیشون☹️🙂 میخام اولین رفیق صمیمی بچه هام باشم و برای خوشبختی و راحتیشون هرکاری میکنم و جلوشونو برای چیزایی که میخوان با افکار پوسیده نمیگیرم🥺🤍بزرگشین زودتر تا بتونم محکم بغلتون کنم بچلونمتون🤭 میخوام از همین الان بدونین که یه مامان دارین که مثل کوه پشت هر تصمیمی که بگیرین هست 🤰♥️🍫
اسم من مهلاس من مامان دوتا دخمل دوقلوی وروجکم به اسمای ملودی و ملورین البته یه کوچولوی دیگه هم داره تو دلم شکل میگیره قراره اسمش بشه مارال 🤰دوست دارم بزرگ شدن بیشتر از اینکه مادرشون باشم رفیقشون باشم🙃 همدمشون 😶شریک غم و شادیشون☹️🙂 میخام اولین رفیق صمیمی بچه هام باشم و برای خوشبختی و راحتیشون هرکاری میکنم و جلوشونو برای چیزایی که میخوان با افکار پوسیده نمیگیرم🥺🤍بزرگشین زودتر تا بتونم محکم بغلتون کنم بچلونمتون🤭 میخوام از همین الان بدونین که یه مامان دارین که مثل کوه پشت هر تصمیمی که بگیرین هست 🤰♥️🍫
اسم من مهلاس من مامان دوتا دخمل دوقلوی وروجکم به اسمای ملودی و ملورین البته یه کوچولوی دیگه هم داره تو دلم شکل میگیره قراره اسمش بشه مارال 🤰دوست دارم بزرگ شدن بیشتر از اینکه مادرشون باشم رفیقشون باشم🙃 همدمشون 😶شریک غم و شادیشون☹️🙂 میخام اولین رفیق صمیمی بچه هام باشم و برای خوشبختی و راحتیشون هرکاری میکنم و جلوشونو برای چیزایی که میخوان با افکار پوسیده نمیگیرم🥺🤍بزرگشین زودتر تا بتونم محکم بغلتون کنم بچلونمتون🤭 میخوام از همین الان بدونین که یه مامان دارین که مثل کوه پشت هر تصمیمی که بگیرین هست 🤰♥️🍫
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود 🖤🤍حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت 🖤🤍سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم🖤🤍سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت🖤🤍 تا سه بس بود که بشمرد و در دام افتد🖤🤍گفت ..یک گفت ..دو افسوس سه را دوست نداشت 🖤🤍من تو خط موازی ..؟ نرسیدن..؟هر گز دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت 🖤🤍درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که 🖤🤍 از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت 🖤🤍تو میتوانستی به چشمانم نگاه کنی و گلویم را با چاقوی تیز بُبری و من میتوانستم در آخرین نفس از تو بخاطر خونی شدن دستهایت معذرت بخواهم ......🖤🤍 تاریخ در شب با الکل و زن نوشته شد 🤍🖤
اسم من مهلاس من مامان دوتا دخمل دوقلوی وروجکم به اسمای ملودی و ملورین البته یه کوچولوی دیگه هم داره تو دلم شکل میگیره قراره اسمش بشه مارال 🤰دوست دارم بزرگ شدن بیشتر از اینکه مادرشون باشم رفیقشون باشم🙃 همدمشون 😶شریک غم و شادیشون☹️🙂 میخام اولین رفیق صمیمی بچه هام باشم و برای خوشبختی و راحتیشون هرکاری میکنم و جلوشونو برای چیزایی که میخوان با افکار پوسیده نمیگیرم🥺🤍بزرگشین زودتر تا بتونم محکم بغلتون کنم بچلونمتون🤭 میخوام از همین الان بدونین که یه مامان دارین که مثل کوه پشت هر تصمیمی که بگیرین هست 🤰♥️🍫
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود 🖤🤍حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت 🖤🤍سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم🖤🤍سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت🖤🤍 تا سه بس بود که بشمرد و در دام افتد🖤🤍گفت ..یک گفت ..دو افسوس سه را دوست نداشت 🖤🤍من تو خط موازی ..؟ نرسیدن..؟هر گز دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت 🖤🤍درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که 🖤🤍 از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت 🖤🤍تو میتوانستی به چشمانم نگاه کنی و گلویم را با چاقوی تیز بُبری و من میتوانستم در آخرین نفس از تو بخاطر خونی شدن دستهایت معذرت بخواهم ......🖤🤍 تاریخ در شب با الکل و زن نوشته شد 🤍🖤