الان وقته مهمونه اخه دوست شوهرشم ک فامیل دوووورم هست زنگ زده ساعت ۴ ک شب میاییم اونجا سه نفرن خودشو داداششو زنش حالا منم خونه های بهم ریخته دیروز گردگیری کردما ولی باز کثیف شده بچه کوچیک شیطون مریض ینی مریض شده همش بهونه میگیره کلیییی هم لباس شستم پشتم صاف نمیشه الان دارم میرم غذارو درست کنم گوشت میخام درست کنم زودپزمم کوچیکه جا نداره باید وایسم نصفشو ببپزم بعد نصف دیگشو😭😭😭برنج درست نکردم سالادم درست نکردم کلی هم سبزی اورده شوهرم ک پاک کنم واااای مگه میشه این همه بدبختی پشت هم حالا خوبه گفتن ساعت ۱۰ اونجاییم الانم بچم بهونه میگیره سینمو ول نمیکنه پاشم ب بدبختیام برسم