سلام ب همگی
من چندسالی هست ازدواج کردم به طور کاملا سنتی. هیچی از خودم نداشتم زنم با همه دارو ندارم ساخت حتی واسه ساختن خونه همه طلاهاشو ک ۱۴جفت النگو سینه ریز و گوشوارهاشو هم فروخت فقط دوتا حلقه ازدواجمون رو گذاشت منم واسه تشکر ازش سند شش دانگ خونه رو بنامش زدم چهارسال پیش هم ماشین سمند صفر گرفتم بنامش زدم و بخاطر اینکه خودم خیلی ولخرجی زیادی دارم کارت حقوقم رو تمام وکمال دادم دستش ینی رو هزاری هم حساب میکشه و الکی خرج نمیکنه..اما تو این چندسال زندگی یه بار هم بهم نگفته دوستت دارم میگه من اصلا دوست ندارم دوست داشتنمو ابراز کنم واقعا هم نکرده تا الان . حجاب توی خونه با بیرونش فرقی نداره میگمش دوس دارم راحت باشیم تو خونه میگه من دوس ندارم اومدیم و خدایی نکرده اتفاقی افتاد توخواب مردیم باید لخت اززیراوار درمون بیارن..خیلی زیاد بیشترازاونچه ک فکرشو بکنید سرده بردمش دکتر میگی بخاطر کم خونی شدیدشه و فقر اهن قرص داد چندروزی استفاده کرد بعد بیخیال شد..برعکس من خیلی گرمم ..اون خیلی زود از کوره در میره و جروبحث میکشه من‌موقعی ک عصبانی و ناراحته ازخونه میرم بیرون دوساعت بعدش اروم ک شد میام از این کارم بیشتر عصبانی میشه میگه چرا میری .میگم دوس ندارم تو عصبانیت حرفی بزنم ک بعد پشیمون بشم و عذاب وجدان بکشم ک چرا این حرفو گفتم.تا الان کوچکترین وسایل ارایشی نخریده حتی اونایی ک واسه عروسی خریدیم رو بخشید ب خواهرام..بنظرتون چیکارکنم
