یک مشکلی برای پدرم سال ۸۲ ایجاد شد یک از مردهای فامیلی از خوشحالی گرفتاری پدرم براش بوق زد و مسخره اش کرد الان طرف مرده قبرش کنار یک خیابان هست که همش ماشین از آنجا رد میشه یعنی اینها به هم ربط داره
خدایا شکرت که منو همسرم تا عید مامان بابا میشیم خودت قولشو بهم دادی مطمئنم نمیزنی زیر قولت🤲 این خواسته من به صلاح نبود و من قبل عید مامان نشدم خیلی گریه کردم ولی😭 دوباره سرپا شدم و از خدا خواستم سال 1402 بهم فندوقموو بده 🤲❤️ شمام سه صلوات برای سبز شدن دامن من و خواهرم بفرستید 🌹🌺تا بیام بگم باردار شدیم