2777
2789
عنوان

دلم میخاد برم ازاین خونه

660 بازدید | 42 پست

۷ساله طبقه ی بالای خونه ی مادرشوهرم زندگی میکنم خونرو شوهرم ساخته بدون هیچ کمکی از طرف پدرومادرش فقط زمینش از اوناس ...مادرشوهرم خداییششش خیییلی زن خوبیه دوسش دارم همه عروسای توکوچه ک بامادرشوهراشون زندگی میکنن میگن خوشبحال تومادرشوهرت انقدخوبه بچه هامو برام نگه میداره کاری دارم انجام میده کلا زن مهربونیه باهمه همینطوره

خواهرشوهرم کار میکنه طلاق گرفته وبچشواز وقتی دنیا اومد مادرشوهرم بزرگ میکرد الانم ک دیگه ۶سالشه وخواهرشوهرم طلاق گرفته ک دیگه همیییشه ی خدا این بچه اینجاس منم پسرم ۵ سالشه اون بزرگتره همیشه ب این زور میگه یا میزنتش اینم میاد جای من گریه میکنه حالا من کم نمیارم اگ بحق نباشه پشت بچم درمیام ولی رفتار مادرشوهرم خیییلی اذیتم میکنه همش میگه بچه توالکی دهنشو باز میکنه گریه میکنه و..هوای بچه دخترشو داره اگ بچه من پایین گریه کنه کسی بغلش نمیکنه ک آرومش کنه وخیلی چیزای دیگه من با دیدن اینقد فرق گذاشتن خیلی اذیت میشم انگار اون بچه شده هووی من ازش متنفرم خیلی باخودم کلنجار رفتم ب خاطر بچه ها حرص نخوردم وبحث نکنم اما واقعا تحمل ندارم من تک عروسم ودوتا بچه دارم بچه کوچیکم ۱سالونیمشه اینو خیلی دوسدارن انقد جان جانش میکنن بوسو بغل وبزرگمو نه دلم میشکنه همش میگم کاش میذاشتم این بزرگ میشد بعد یکی دیگه میاوردم ک خودم باهاش بازی میکردمو نمیذاشتم بره پایین ک تربیتش اینطور نشه (آخه بچه خواهرشوهرم خیییلی بی تربیته پسر منم دقققیقا کارای اونوانجام میده مث اون حرف میزنه حتی موقع غذا خوردن عین همون دهنشو نمیبنده درصورتی ک اینطور نبود) واینکه انقد بهش بی محبتی نکنن ک بچم ضربه بخوره

یکی ب خاطر بچه هاس ک دوسدارم برم ازاینجا یکیم ب خاطر اینکه تا میام بیرون میگن کجا میخای بری شوهرم یه روز نره سرکار میگن چرا نرفتی واینجور دخالتاشون یه خواهرشوهرم دارم مجرد زبونش هزار متره ۲ سالم از من کوچیکتره اما حرمت نگه نمیداره هر حرفی میرسه میزنه نمیگه ناراحت میشی نمیشی ..چن وقت پیش جمعه بودشوهرم سرکار دیدم صدای سروصداشون میاد نگا کردم دیدم خواهر شوهرامو بچه هاشون بامادرشوهرم میخان برن بیرون کیکم گرفتن ک برن تولد بگیرن پسرمنم تازه بیدارشده بود رف دسشویی وتوحیاط اونارم نگا کردو اینام داشتن از کیکو تولد حرف میزدن تا بچه منو دیدن گفتن هیسس حامد داره نگا میکنه هیس هیس زود رفتن توماشین خدایی اینکار درسته بچه منم کیکو ببینه شما یه تعارف نکنین بابامن جا نمیشم یانمیخایین ببرین اشکال نداره لااقل بچه رو میبردین ک تا ظهر گریه نکنه منو دق بده نوه خودتونه اصن خیلی حالم گرفته شد هنوز یادم میاد جیگرم میسوزه..تو دیوار خونه هارو نگا میکنم میگم خدایا ۵۰۰تومن بده دیگه یه جای دیگه خونه بخریم بریم ای خدا یه روز ک نیستن احساس مستقل بودن میکنم انقددددد خوبه حسش ک دوسندارم اونا برگردن  خوشبحال اونایی ک جدا زندگی میکنن خونمونم نمیتونیم بفروشیم باباش نمیذازه

فقط میگم خدایا معجزه کن یه پولی بیاد ک بریم دیگه نمیتونم انقد ک بین بچه ها فرق میزارن دخالت دارن وهزارتا چیزه دیگه دلم میخاد جداباشم ماهی یه بار بیام دوساعت بشینمو برم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه رو نزار بره،خودت باهاشون بازی کن 

لطفا برای شادی روح مادربزرگ مهربونم صلوات بفرستید،۱۴۰۰/۶/۱۸رفتش پیش خدا.فقر چیزی را نداشتن است اما آن چیز پول نیست،طلا و غذا نیست،فقر گرسنگی نیست،فقر همان گرد و خاکی است که بر کتاب های به فروش نرفته کتاب فروشی می نشیند،فقر پوست موزی است که از پنجره یک ماشین به خیابان انداخته می شود،فقر شب را بی غذا سر کردن نیست،فقر روز را بدون اندیشه به سر بردن است       دوستان من قبلا خواننده خاموش بودم😅 هر کسی یه نظری داره پس بیاید به نظرات هم احترام بزاریم،باتچکر🌹دلگیرم از جماعت نی نی سایتی👩‍🦯👩‍🦯           

یکمم تو زیادی زودرنجی بچه خواهرشوهرت شاید بوه طلاقه مادرشوهرت زیادی هواش رو داره طبیعیه

لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده    عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده
منطقی نیس دلایلت. اگ ناراحت میشی بچتو پیش خودت نگه دار ک نره پیش مادربزرگش اینا ک اذیت نشی. 

نمیتونم وگرنه از خدامه من مجبورم ب کارای خونه برسمو بچه کوچیکم اون حوصلش سر میره هرکار میکنم ک نره گوش نمیده

اولا اینکه زمین ماله اوناس خرج و هزینه ساخت و سازی با شما بوده پس حداقل نصف واحدتون رو باید بنام شوهرت بزنن... دوم اینکه زنگ میزدی شوهرت تعریف میکردی که بچه کیکو دیده و گریه میکنه پول بزنه کارتت کیک بگیری و اینکه یه تماسم با مادرشوهرت بگیر بگو زشته بچه کیکو دیده و از صبح داره گریه میکنه حداقل باخودتون میبردین یه کوچولو کیکم بهش میدادین غریبه که نیس نوه خودتونه این رفتارای زشتشون یادتون نره... سوم اینکه بچتو پیش خودت نگه دار فکر کن خونه مادرشوهرت نیس غریبه اس همون پسرتم با گیم و بازی توی خونه ات سرگرم کن

فقط خالی ولش نکنی بری که صاحب میشن مخصوصا اینکارارو میکنن که شاید تو بری وخوارشوهرت بیادش اونجا بعدم اونا دلشون میسوزه برای بچه اون چون مادرپدرش جداشدن خداتو شکر کن توام جوابشون بده گفتی کجا میری بگو معلوم نی فعلا برم بیرون تاببینم ازکجا سردر میارم

گل دخترم پارمیس
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز