سلام.بذارین همون اول بگم باز بعضی ها نیان بگن زشته و مادرو و فلان.نخیر اصلا این طور نیس این زن توی این ده سال اینقدر اذیت کرده منو که نگین.تا چند ماه پیش لب باز نمیکردم و احترامشو داشتم اما یه روز که با شوهرم حرفم شده بود و این زن فهمید هرچی خشم ازمن داشت رو ریخت بیرون و حرفاشو زد منم بهش گفتم که من بودم که با پسرت موندم هرکی بود طلاق گرفته بود تا الان بیشتراز ده دفه چتهاش با زنهارو دیدم و مچشو گرفتم زنه برگشته میگه تو بدرد پسرمن نمیخوردی( آخه من باحجابم)یه آدمی مثل رعنا (دختربرادرش که کاملا بی حجاب و سبک هست و راحت با نامحرم)بایدزن پسرمن میشد.گفت مگرمن توکرتوام میای خونمون جلوت چای ومیوه بزارم.گفت توخودت بامردهاچت میکنی به پسرمن نسبت میدی و کلی توهین دیگه کرد و به پسرش گفت اینو نیاردیگه خونه ی من.
حالا منو شوهرم باهم آشتی هستیم و خوبه رابطمون.الان چهارماهه خونه زنه نرفتم.اونام نیومدن.اینم بگم شوهرم پشت منه حق رو با من میدونه.دیگ خیلی مساله رو باز نمیکنم که اگه بخام بگم چندیدن صفحه طول میکشه.همین قدر بدونین اصلا تقصیر من نبوده.حالا چند روزدیگه تولدشوهرمه.
یک درصد دارم احتمال میدم زنه بخاد مثلا آشتی کنه بگه بیایید ولی من تصمیم گرفتم اگرگفت بهش بگم من علاقه ای به رابطه با شماندارم اینجوری راحتم. چون نمیتونم توهینهاشو فراموش کنم که مثلا منت گذاشته یه چای برام ریخته یا میوه داده. بنظرشما اینکارو بکنم؟؟؟؟؟