2777
2789

۷ سال پیش الان خونه مادرشوهرم بودیم، پنجشنبه بود،  ظهر امروز عقد کردیم و من و همسرم زودتر رفتیم خانواده من و دایی هامم دعوت بودن اونام شب برای شام اومدن خونه پدر شوهرمینا 

هیچ وقت ذوق و دستپاچگیای همسرمو یادم نمیره 

چقدر ذوق داشت مدام دورم میچرخید چقدر خوشحال بود

اون موقع خیال میکردم هیچ کس نمیتونه من و همسرمو از هم جدا کنه اما امروز حتی نمیدونم کجاست اصلا یادش میاد امروزو یا نه؟!!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   خویش  |  3 دقیقه پیش
توسط   1212setayesh  |  4 دقیقه پیش