سلام دوستان .من شش ساله ازدواج کردم اهواز گهگاهی میرم همدان به خونه پدرمادرم از دلتنگی یه هفته دوهفته گاهی یکماه میمونم .
مشکل من اینجاست که وقتی نیستم برادر شوهر دوست دختر رفیقاش میاره خونه من
چه شوهرم باشه چه نباشه دراهواز
یکدفعه اومدم دیدم روی قالیم زغال افتاده سوخته
یکدفعه قبلش فهمیدم دوست دخترش میاره خونه ما ویکدفعه بعدش هم فهمیدم بااینکه شوهرم ازسرکار میره خونه مجدد دوست دخترش وپسرارو میاره بازی ورق توخونه ما
این سری هم که همین پریروز بود بعد یکماه دوماه اومدم از همدان ،داشتم خونه تمیز میکردم دیدم یه قوطی سیخ و تریاک وکاغذ لول شده بالا کابینت جاساز کرده
یکبار به پدرشوهر گفتم گفت بهش تذکر میدم
امروز هم گفتم پدرشوهرم میگه شاید مال ادمهای قبلی،واقعا نمیفهممش ماکه خونمون کسی از خودمون نمیاد چرا اینطور گفت بهم
وشوهرم بهم گفت تو نگو منم از عصبانیت گفتم بپدرمادر ش که الان تو سفرن
بنظر شما چه بابد کرد بااین مشکل نظراتتان برام محترمه و میشنومتون
سپاس
؟؟؟