2777
2789

من دختر دومم ۴ماهشه دقیقا از زمان تولدش یه مشکل بزرگ برام پیش اومد که رابطه من و شوهرم خیلی بد شداز وقتی به دنیا اومده این طفلک من همش با غم و غصه و گریه بهش شیر دادم خیلی ریزه مونده وزن گیریش خیلی کمه به نطرتون چقدر تاثیر داره؟

اگه کسی تجربه داره لطفا بهم بگه

خدا جونم ممنونم به خاطر وجود دوتا فرشته نازم در پناه خودت حفطشون کن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بله خیلی.

ازونجایی که درمورد هر موضوعی نظر نمیدم ؛ پس اگه نظرمو یه جا گفتم که مخالفش بودی لطفا ریپلای نکن نمیخوام متقاعدم کنی،چون نظرم طبق تجربه خودمه😊••••••• امروز دوم شهریور۱۴۰۲با خودم عهد میبیندم که بجز راهنمایی و مشاوره در حد درک و فهم خودم از موضوع بحث؛ در هیچ تاپیکی پست نگذارم و البته بجز موارد فان ؛؛ و هیچ‌وقت در تاپیک های تعریف از خانواده اعم از پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر و فرزند شرکت نکنم ،چون هروقت شرکت کردم بعدش کلی انرژی منفی روانه زندگی خودم و اون افراد شد!!! •••••••••روابط دوستانه یا عاشقانه تو باید عامل کاهش استرست باشن نه بیشتر شدنش،باید منبعی برای آروم شدن تو، پیشرفت خوشحالی و آسون تر شدن مسیر زندگیت باشن، اونا باید باشن تا از زندگیت لذت بیشتری ببری و حالت خوب باشه کنارشون نه برعکسش،زندگی خودش به اندازه کافی سخت هست•••••••••

نه ربطی نداره پسر من خیلی گریه ای بود همش گریه میکرد از ۶ روزگی به بعد اینطوری شد هیچ کس هم کمکم نکرد در طول روز فقط میتونستم یه بیسکوییت ساندو و یه میوه ی کوچولو بخورم ولی پسرم خیلی تپل بود و از نوزادای دیگه وزنگیری بیشتری داشت

عزیز ندی بهتره 

منم ندادم کلا الان ۱۷ روزشه بچه م شیر خشک کلا میدم

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

نمیدونم شاید تاثیر داره

منم دورانی که شیر میدادم خیلی افسرده بودم 

اشکام میریخت رو بچم موقعی که داشت شیر میخورد

الان خیلی ریز مونده

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
نه ربطی نداره پسر من خیلی گریه ای بود همش گریه میکرد از ۶ روزگی به بعد اینطوری شد هیچ کس هم کمکم نکر ...

من خودم غصه خوردم و گریه کردم عزیزم به خاطر مشکلی برام پیش اومد

خدا جونم ممنونم به خاطر وجود دوتا فرشته نازم در پناه خودت حفطشون کن
نمیدونم شاید تاثیر داره منم دورانی که شیر میدادم خیلی افسرده بودم  اشکام میریخت رو بچم موقعی ...

 واااای چه بد😔😔😔😔

خدا جونم ممنونم به خاطر وجود دوتا فرشته نازم در پناه خودت حفطشون کن
عزیز ندی بهتره  منم ندادم کلا الان ۱۷ روزشه بچه م شیر خشک کلا میدم

اگه شیر خشک میخورد حتما میدادم چون خودم حس میکنم این شیر با غصه هیچ فایده ای براش نداره اما متاسفانه شیشه نمیگیره😔

خدا جونم ممنونم به خاطر وجود دوتا فرشته نازم در پناه خودت حفطشون کن
عزیزم اینطور شیر نده همون نان بگیری بهتره تا باغم انشا ا .مشکلاتت حل شه به این ماه عزیز   &nbs ...

شیشه نمیگیره عق میزنه،مرسی از دعات عزیزم

خدا جونم ممنونم به خاطر وجود دوتا فرشته نازم در پناه خودت حفطشون کن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز