منم روز تولدتم شوهرم کارداشت یکمم بحث داشتیم هیچ کاری نکرد فرداشبش برام تولد گرفت بخدا تولدو بهش زهرکردم
گفتممگامشب تولده منه.بخدا شب تولدم از بغض نمیتونستم بخابم باخودممیگفتم یعنی اینقد بی ارزش بودم.بخداباورمنمیشد هنگ بودمهنگگگگگگ
چون همیشه براش اهمیت قائل بودم
بخدا اسی بخداااا اگ فرداشب قبول کنی زننیستی
توروخداقبول نکن بگو من تولدنمیخاممگ فرداشبه تولدم توووروخدااا قبولنکن