میگفت دوسم داره. حرف از ازدواج بود و جدی بودیم. چند وقت ندیدیم همو به خاطر کار و کرونا. یه روز قرار بود همو ببینیم یه ساعت گوشیش اشغال شد. بعد یه ساعت گفت با مشتری صحبت میکردم کلی خواهش کرد بریم بیرون قبول کردم. تا رفتم گوشیشو گرفتم دیدم تماسهای اون ساعتش رو پاک کرده و داره بهم دروغ میگه. هر چی خواهش کردم دروغ نگو بهم چیزی نگفت. دیوونه شدم. گفتم تو لیاقت منو نداری. گفتم برو گمشو از زندگیم. یجور برو دیگه نبینمت دستم بهت نرسه. خیلی بد حرف زدم. بعدش فهمیدم با دختر عموش که قبلا دوست بودن و اون ازدواج کرده و بچه داره صحبت میکرد. حالا 3 هفته س که تموم شده. باورم نمیشه تموم شده و تونسته منو تنها بزاره. هنوز امید دارم که برمیگرده😔