امشب خواهر برادرش اومدن خونه مادرشون،ما هم ک بالا سرشونیم رفتیم خرید واسه خونه برگشتیم گفت مامانم فلافل درست کرده نمیای بریم؟گفتم نه (چون اجیم پیشمه ۱۲ سالشه دوس ندارم ببرمش اونجا مخصوصا تو این اوضاع کرونا)گفت پس من میرم میخورم بعد فلافلاتونو سرخ میکنم میارم چون نمیتونم اون همه ساندویچو بیارم بالا!منم بهم برخورد گفتم خب نمیخواد بیاری خودم یه چیزی درست میکنم میخوریم گفت هر طور راحتی!با اینکه میدونه من فلافل مادرشوهرمو دوس دارم،یکم بعدش جاریم یه سر اومد پیشم بهم گفت مادر شوهرم میخواست فلافل بده شوهرم بیاره بالا اون قبول نکرده،نمیدونم ولی یکم ناراحتم از دستش☹️حس میکنم اصلااا درکم نمیکنه و پشتم نیست همش یه گاردی نسبت بهم داره تو همه مسائل فکر میکنم غریبم
شوهرمنم همینه لجبازن
خب گفتی نمیخواد بیاری چیکار کنه عزیزم؟!
خودت گفتی نیاره
خو عزیز من خودت گفتی نیار دیگه
خدایا از دست شما اول که گف سرخ میکنم میارم گفتی نه نمیخواد خودم یه چیز درست میکنم بعد که نیاورد دلخور شدی .ضمنا حواست به جاری باشه چیزی جلوش نگی .
کار شما هم درست نبود عزیزم
چه رویی دارین خدایی
الان شما ناراحتی؟
شما که حساسی شام میزاشتی شوهرتم نره پایین
جاریت چقدر خبرچینه اومده بالا ببینه دعوا شده یا نه
خو گفتی نیار ! اونم نیاورده 😐
عزیزم وقتی همسرت میره کرونا باشه میاد به شمام انتقال میده
میرفتی میخوردی شامتو
الان شوهر و فلافل و اینا رو ولش یادتو بچسب که عجب دو به هم زنیه سریع اومده اطلاعات رو مخابره کرده واز همه مه تر اومده ببینه چرا نرفتی فضولای قبل اون سو تفاهم بوده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
