سلام خانوما
اکثر شما مامانید و اکثر تاپیکا هم حرفای مامانا یا نهایت زن و شوهراست ولی میخوام به عنوان یه دختر درد و دل کنم و ازتون خواهش کنم محیط خونه رو واسه بچه هاتون مسموم نکنید .
من ۲۱ سالمه چندین بار کنکور دادم و هیچی قبول نشدم ... مدت زیادی در به در دنبال کارم ولی پیدا نمیشه
به هیچ عنوان کار خلافی انجام نمیدم ... نه اهل رفت و امد با پسر و دوست پسر داشتنم نه خیلی بیرون میرم ... بیشتر اوقات خونه ام و با گوشی فیلم میبینم ...
تا همین دیشب خودم و گول میزدم که همه چی بر وقف مراده و درسته کم و کاستی هایی هست ولی زندگی خوبی دارم ...
ولی یه جایی آدم چشمش رو به حقیقت باز میشه ...
من یه عنوان یه دختر توی خونه هیچ چیزی برای خودم ندارم ... مامانم مدام بهم میگه توی این خونه مهمونی و هیچی مال تو نیست ... ( اتاق جدا ندارم و با وجود برادر بزرگترم ۱ اتاق بیشتر نداریم که هم کل وسایل همه اعضای خونه توش هست هم شبا با برادرم تو اتاق میخوابیم ) نه اتاق نه لباسای تنت نه گوشیت نه تختت هیچی نداری ... حق اعتراض ندارم ولی وقتی میکنم همش تهدید به گرفتن همین کوچکترین چیزای زندگیم میکنه و گهگاهی هم بزور میگرتشون ... وقتی عصبانی میشم و کنترل خودم و از دست میدم و صدام و بلند میکنم با پدرم میفتن به جونم و میزننم جوری که تا چند هفته همه بدنم درد میکنه ... صورتم زخم میشه و سرم ورم میکنه ...
با کوچکترین بحثی مدام تحقیرم میکنن و بهم صفتا و فحشای زشت مثل خ..راب _ ج...ده _ هر..زه و این جور چیزا میگن .
بهم میگن چاق و زشتی و حتی یه پیرمردم نمیاد بگیرتت از این خونه بری ...
افسرده شدم وراستش یه جورایی دلم میخواد بمیرم ولی جرعتش و ندارم ... منظورم جرعت انجام دادنش نیست ... فکر به این که شاید اینده عوض بشه و اوضاع خوب بشه و من با خود کشی از دستش بدم باعث میشه نتونم بکنم ولی خیلی داغونم ...
چندین جا رفتم برای کار ... یه جایی نزدیک خونمون صندوق دار شیفت شب میخواد ولی تا ساعت ۱ شبه و باداین ک ۱۰ دیقه بیشتر تا خونمون فاصله نداره نمیدونم چطوری باید ۱ شب برگردم خونه چون محلمون خطرناکه و محله خوبی نیست ...
ممنون از این که درد و دل من و خوندید و ببخشید اگه ناراحتتون کرد