من و شوهرم اختلاف داریم از وقتی مادرش تنها شده بیشتر گاهی خوبیم اما یهو شوهرم با گلایه مادر شوهرم میریزه بهم هیولایی میشع ها افتضاح بددهن و...بعدم بی منطق انتطار داره مامانش هرکار کرد من بزارمش رو سرم تعادل نداره ..
اما خب وقتی حالش خوبه دیگه خوبه ها خیلی
منم حس میکردم سر این مسائل میشه بازم ساخت اما متاسفانه شوهرم اهل فیلم و عکس پ و ر ن و خزاران بار بحث کردیم شک کردم بهش نسبت به س ک س چت اابته تو گروهای ناشناس میرفت ولی بهونه و اینا چون خیلی اعتماد داشتم و چشم پاک بود باورم نمیشد تا اینکه قول داد عملی بهم ثابت کنه ..
تا اینکه یه بحث شدید داشتیم در مورد خانواده و ایناش اعصابمون خورد بود یکم باهم بهتر شدیم روز بعدش دیدم رفته دوباره تو کانالا و پیام گذاشته تو گروه برا س ک س چت ..
حالم ازش بهم میخوره کامل به روش نیاوردم فقط گفتم رفتی تو کانال و گروه گفت میخواستم حرصت بدم از لجت بوده و..الکیه
من باور نکردم از طرفی سر دعوامون درمورد خانواده ها همچنان حق به جانبه و تازه منو مقصر کرده و کلا تو فاز دعواس منم مسئله رو بازش نکردم کامل وای در حد نصفه گفت برام مهم نیس حالا مشکلم اینه دلم میخواد ازش جدا شم بدم میاد ازش
احساس میکنم شجاعتشو ندادم دخترم دائم جلو چشامه یه ترسی دارم
نمیدونم چیکار کنم ؟ چطور شحاعتمو جمع کنم جداشم ؟
بعدشم اینکع موندم جداشم حرف مردم و سختیش ؟ یا بمونم و بی علاقه و با نفرت از شوهرم فقط سر کنم بخاطر دخترم
تو رو خدا کمکم کنین