یه خواسته ای سالهاازخداداشتم که اجابت نمیشدخیلی وقتاباخداقهرمیکردم نمازموحتی یه مدت ترک کردم همش میگفتم خدایا پ توکحایی؟چرانمیبینی؟نیستی و...
آخرماه رمضون بوددرست روز عیدفطر خیلی دلم گرفته بودبعدنمازیه حس غریبی داشتم انگاراونهمه نرسیدن لالم کرده بودنشستم کلی باخدادردودل کردم اما متفاوت ازهمیشه انگار میدونستم اینبارقراره به خواستم برسم گفتم خدایا۴۰روزگناهو ترک میکنم وبعداین۴۰روزخواستمواجابت کن ریش وقیچیم دست خودت رست فردای همون روزبطورمعجزه آسایی بایه سری اتفاقات خیلییی عجیب وغریب چیزی که میخاستم جورشدواقعاخداروباتمام وجودم حس کردم الهی شکرت