دقیقا منظورش با من بود
منم برگشتم گفتم اون به چیزی ک شما معتقدی اعتقادی نداره و دیگه چیزی نگفتم
خلاصه این خانممریض بود یک ماه خونه ما بود هر بارمیبردیمش دکتر درمورد تیپ بقیه کلی حرف میزد
دقیقا منظورش من بودم و غیر مستقیم میگفت
خلاصه سه ماه پیشم یه شلوار گشاد دارم یکم کوتاهه
دیدش پام گفت این شلوار خونس تو داری واسه بیرون میپوشی؟؟؟
داشت تیکه مینداخت من گفتم نه شلوار بیرونه
دیروزم داشتیم میرفتیم
شوهرم داشت ماشین رو از پارک درمیاورد منو مادرشوهرم و خواهر شوهرم تو حیاطبودیم
مادر شوهرم با خنده به دخترش گفت وای من اون روز کلی یه دختری رو پیش این واسه حجابش شستم و مسخره کردم
حواسم نبود این خودشم اینجوره