2777
2789
عنوان

زندگیمون از این رو ب اون رو شد

1319 بازدید | 46 پست

سلام بچه ها

من و همسرم ده ساله ازدواج کردیم

تفاهم داشتیم 

خیلی خوب بودیم

بچه داریم

اما حالا همسرم منو نمیخواد

دیشب ساعت 4رفت تو خیابون چون فقط گریه کردم و ازش خواستم زندگیمونو درست کنه

بعد ک اومد خیلی گریه کرد و بزور خوابید

صبح ک بیدارشد بره سر کار بچه هاشو بوسید من خودمو ب خواب زدم مثل ابر بهار اشک میریخت 

اگه هستید تا ادامه بدم

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همیشه پای یک زن  درمیان است

نه اگه پای زن در میون بود مرده ایطو گریه نمی‌کرد 

میگفت حقمه میتونم بگیرم 

یا میگفت طلاق برو 

بنظرم مشکل چیز دیگه هست 

خدایا شکرت 🙏🏻

رفتم دنبالش حتی تو صورتم نگا نمی کرد

صداش زدم گفتم من فقط خواستم اوضامون بهتر شه بخدا چشاش مث لوله اشک میریخت ولی محل نمیداد بهم اصلا

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792