تا اینکه رفتن خونشون و من تا صبح گریه کردم فقط به همسرم گفتم اونم فقط دلداری میداد؛ نذر حضرت معصومه کردم به جوونیش قسم دادم که سکته نباشه؛ تا بعد یکی دو روز دکترا تشخیص ویروس دادن و خلاصه با کلی دارو و فیزیوتراپی خوب خوب شد ؛ منم خواهرمو برداشتم رفتیم پابوس حضرت معصومه اونجا فهمیدم که عاشق خواهرمم ؛ بیشتر عاشق معجزه خدا
*** ربنا آتنا..........نگاهت را***