سلام من ۲۳ سالمه و دوساله با یه آقایی که فاصلمون شهرامون خیلی دوره نامزد کردم.
خیلی منو دوست داره و واقعا سعی میکنه منو خوشحال کنه از حق نگذریم مادرش هم هیلی هوای منو داره و به بهانه های مختلف بهم هدیه میده.
ولی یه چیزی منو به شدت نگران کرده اینه که خیلی به خانوادش بها میده جوری که حس میکنم حتی از حق خودمون هم میگذره
مثلا هر وقت میاد شهرما ماشین خودشو نمیاره چون برادرش یه ماشین نیاز داره تا با دوستاش بره سفر یا کارهای دیگه و منو این اقا کل شهرو تو آفتاب باید بگردیم، اولاش برام مهم نبود چون گرونا نبود یه سرپناهی داشتیم اما الان اکثر جاها تعطیله و واقعا کف خیابون با افتاب شدید ول میچرخیم.
یامثلا روز های تعطیل اگه خانوادش خونه باشن به زور برای من یه ساعت وقت میزاره چت کنه باهام و همش یا خانوادش در حال گردشن و فکر نمیکنه من هم دلم براش تنگ شده
اولا خیلی اعتراض میکردم اما الان دیگه ول کردم. کم کم دارم بهش سرد میشم و نمیدونم باهاش ازدواج کنم یا نه.
من زیادی حساسم یا واقعن قراره این وضع مشکل ساز شه برام؟