چند سال دنبال دوا ودرمونیم شوهرم تا دو سه سال پیش میگفت مشکل من وتو نداره من بچه رو فقط با تو میخام۰خیلی رو حرفاش حساب میکردم تا اینکه از دو سال پیش کم کم شروع کرد یکی دوبار تو دعواها بهم گفت بچه دار نمشی یا بخاطر تو حسرت به دل موندم۰یه دکتر بهمون معرفی کردن بعد دوسال رفت وامد این ماه قرار بودivfبشم ولی با اون همه دارو فولیکولام رشد نداشتن گفت نمیتونم انجام بدم۰نیم ساعت طول کشید بتونم از کطب بیام بیرون وبه شوهرم بگم وقتی گفتم تا خونه یه کلمه ام باهام حرف نزد تو خونه بهش گفتم منو مقصر میدونی گفت اره مشکل تویه من خسته شدم۰گفتم میخای از زندگیت بذم گفت برو