من 24 سالمه و دو سال پیش عقد کردم. من عاشق همسرمم و اون هم واقعا عاشق منه. زندگی خیلی شیرینی رو شروع کرده بودیم تا اینکه تصمیم گرفتیم تو دوران نامزدی رابطه کامل داشته باشیم. مشکل از جایی شروع شد که من فهمیدم نمیتونم رابطه داشته باشم. از نظر پزشکی و معاینه هیچ مشکلی نداشتم و بدنم سالم بود. اما انگار میترسیدم. خیلی همه چیز سخت شده بود برام. خیلی خیلی خیلی ناراحت بودم. فکر اینکه چیزی داخل بدنم بره حسابی منو میترسوند. وقتی همسرم نزدیکم میومد بدنم پسش میزد. عمیقا دلم میخواست رابطه داشته باشم ولی انگار بدنم بهم اجازه نمیداد. من یک سال و پنج ماه درگیر این موضوع بودم. خیلی گریه می کردم و زندگی رو واسه خودم و همسرم زهر کرده بودم.همسرم همیشه کنارم بود و میتونستم بهش تکیه کنم. میگفت حتی اگه تا اخر عمرت هم نتونی فدای سرت. من بازم عاشقتم. من بعد ده ماه رفتم پیش روانشناس مسائل جنسی. فهمیدم خیلیا مثل من این مشکل رو دارن. بهم تمرین داد. سخت گذشت ولی بالاخره بعد چند ماه تموم شد. من تونستم رابطه داشته باشم. اینا رو نوشتم برای کسی که میدونم مثل اون روزای من تو اینترنت دنبال امیده. باور کن با تمرینات روانشناسی حل میشه. بخدا میشه. ناامید نشو