من کوچیکترین عضو خونمونم بچه اخرم.
دوتا خواهر دارم تقریبا تو یه رنج سنی هستن باهم.
من با اون دوتا خیلی اختلاف سنی دارم.
خواهر بزرگم که مریضه اون هیچی.
اونیکی خواهرم انگار همه کاره ی خونمونه مادرمم خیلی به اون بها میده😑
تو خونه ی ما حرف حرفه مامانمه.
مامانمم انگار بجز اون بچه نداره.
واسه همین انگار اون باید همچیزو تایید کنه و نظر بده
یجوری برخورد کرده که انگار من خیلی بچم و هیچی حالیم نیست و نمیفهمم واسه همین نه تو فامیل و نه اشناهامون منو اصلا حساب نمیارن با اینکه 21 سالمه.
اوایل فکر میکردم مشکل از خودمه باید یکم کمک حالش باشم و اینا
از اون به بعد مهمون میاد مهمونیشو من راه میندازم.
کنارش میرم کاراشو میکنم.
ولی کلا چیزی تغییر نکرده.
یجوری توجمع برخورد کردن که کل فامیلامون فکر میکنن من خیلی بچم و باهام معاشرت نمیکنن
درحالی که دختر خالمم همسن منه خیلی خوب باهاش برخورد میکنن
انگار که یه دختر عاقل و فهمیدست.
به خدا حتی نمیتونه درست حسابی غذا درست کنه😑😑
مامانشم هرجا میشینه میگه اره اگه دخترم نبود من نمیدونستم چیکار کنم خیلی کمک حالمه.
ولی مامان من هرجا میشینه در موردم هی میگه این حتی زیرشم جمع نمیکنه😐😐
بعد منویه ادم تنبل و گشاد میدونن اونو یه دختر کاری😑
یجوری شده انقد دیکه بعضی وقتا منو به حساب نمیارن حتی نمیخوام دیگه برم تو جمع🙁
دیگه شما بگید من باید چیکار کنم😑😑😑