2777
2789
عنوان

حوصله دارین ی داستان واقعی تعریف کنم که خیلی خطرناکه

| مشاهده متن کامل بحث + 145350 بازدید | 959 پست

اونجوری که شنیدم زهرا و غلام خواستن از مرز خارج بشن و انگار توی بکی از شهرهای مرزی رفتن از باجه پول دربیارن و انگاری یکی هم خطش روشن میکنه و اونجا ردیاب میشن و شیخ ب غلام پیغام میرسونه که بیا ناموس مردم رو تحویل بده و نزار دوتا قبیله ب جون هم بیفتن و فکر عشق از سرت بیرون کن

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

و البته بعضیا میگن غلام خودش دیگه وقتی از زهرا سیر شد ولش کرد و رفت و زهرا خودش دید جایی نداره برگشته 

اما بعضیا میگن شیخ قبیله غلام مجبورش کرد برگرده 

خلاصه هرچی بود غلام نامردی کرد که زهرا رو ول کرد و تنهاش گذاشت 

من همش فکر میکنم حتما زهرا خیلی اصرار ب غلام کرده که ولم نکن 

چون زهرا میدونه اگه برگرده زنده نمیمونه

توهین نکنید بیچاره در این دنیا نیست جواب خدا رو چی میشه بدید؟ 

استارتر من قضاوت نمیکنم هر کسی  به عقاید متفاوت باور داره و گفتن این عقاید هم درست نیست که بگیم اما روحش شاد در کل خیانت  راه درستی نیست نباید دروغ های اون فرد رو باور میکردن 

اما خب من به کارما 100 درصد که نه اما خب اعتقاد دارم شاید همین بوده 

کوتاه و سنجیده : برخی از آدم ها برای داشتن حال خوب خلق نشدند 💬 من یک زنـم... با تمام سختی ها محکم ایستادم * برای کمک کردن به دیگران اولین و مهمترین اصل کسب آگاهی کافی هست پس قبل از هر چیزی اگر نیازمند به کمک هستید لطفا در ابتدا موضوع را تعریف کنید  تا درست کمک کنیم چون ما اطلاع نداریم که حق با چه کسی بوده شما یا فرد دیگری ما از زبان شما می‌شنویم پس در اولین حرکت موضوع مورد نظر را تعریف کنید تا ما هم ناخواسته از یک کار نادرست حمایت نکنیم. مشخص نیست حق با راوی است یا بنده.. با تشکر.... یا مهدی... خدایا پناه کسانی باش که نا امید اند. الهی آمین. 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز