دقیقااا
برام پیش اومده!هررررکیو قضاوت کردم!یا کارشو منع کردم ..دقیقا تو موقعیت اون قرار گرفتم
خدا از برادرش نگذره
اسم کارشم گذاشته غیرت!اگه غیرت داشت دست خواهرشو میگرفت میبرد پیش خودش
حتی طلاقشم از شوهرش میگرفت
عزیزم منم خوزستانم یه بار خیلی سال پیش عموم گفت که همسایه عربمون دختره با یه پسر دوست شده بود بعد داداشاش فهمیدن با موهاش بستنش به موتور اینقد دورش دادن تا دختره تموم کرد ماهم خودمون خیلی تو این مسائل غیرت دارن مردامون ۲۲سال پیش یه فامیل خیلی دورمون با کسی که میخواست خانوادش مخالف بودن فرار کرد دختره رو گرفتن بهش سم دادن کشتنش گفتن باید لکه ننگش پاک بشه با مردنش
سلام عزیزم من خودم پدر بزرگم شیخ طایفمونه ولی گفتی فیحا که طلاق میگیره و پدرش میره از دادگاه سکه میگیره ولی ما عربها مهریه سکه نمیزاریم
ببین خیلی گردا هرز میپرن آیا خفه میشن یا با موتور دور شهر از مو تابش میدن با داس میکشنش یا تو دستشویی میندازنش آتیشش میزنن یا با روسزی خفه میکنن هر کاری کرده باشه ما خدا نیستیم ضمنا با از حق خودمون دفاع نکنیم این مردا که از مرد سالاری دارن لذت میبرن بیان دفاع کنن.اکثر زن ها خودشون دشمن خودشونن الان شوهرم اسنپ هست برام ببینی چقدر تعریف میکنه از هرزگی و نخ دادناشون حتی محل زندگیشون نزدیک به خودمون اینجور زن ها خب نمیدونن طرف متاهله و بچه داره.ولی مردااااا به اندازه یک زن در حق هم جنسشون ظلم نمیکنن به نظرم با اینکه جامعه ما مرد سالاره ولی شعور مردهای جهان سومی خیلی خیلی بالاتره
حرفم اینه اگه زن ها شخصیت پیدا کنن شاید بشه از یوغ این همه بی عدالتی یکم در بیان
شوهرم تعریف میکنه به خدا طرف شاغله خود دختره هم سن منه و مجرده میگه چنان هر دفعه چون مسیر محل کارش یکیه میگه هر دفعه با یک ترفندی میخواد نزدیک بشه هر کاری میکنه نگاهش نمیکنم میگه همش میشینه ازم تعریف میکنه منم سکوت میکنم اینقدر برام میکه از این چیز ها.مثلا میگه طرف بهش میکفته وای خدارو شکر شما قبول کردین اسنپ رو خدا رو شکر یا میگه خسته نباشید ذوق زده میشه یا ازش میشینه تعریف میکنه حتی میگه ازتون اینقدر خوشم میاد یا میگه خدا قوت واقعا شغل سختیه میگم نه راحتم مسیر کارمه خواهش میکنم طوری که شوهرم از در میاد بیرون میاد میزنه به شیشه که سوار شه برسونتش محل کارش🤣🤣🤣🤣🤣ولی بازم دلیل نمیشه اگه اتفاقی بیوفته گند بزنه بیان بکشنش خفه کنن یا یواشکی خاکش کنن .
اهان یکی کفت جریان استاد دانشگاهم بگم یک دختر سیزده ساله عاشق پسر خیلی خیلی مذهبی میشه که بسیجی اتفاقا مسجد محل بوده هم دختره هم پسره خیلی آبرو دار بودن و فقط دختره با این بوده میگفت که اومد پیشم که وکالت کنم گفت باردارم با تعجب نگاهش کردم خیلی هم خوشکل بود میگفت چادرش زد بالا دیگه فکر کنم پا به ماه بود فرار کرده بود خونه خاله اونجا منتظر زایمانش بود میگفت فقط میخوام اسمش به عنوان پدر تو شناسنامه بچم باشه هیچی نمیخوام حتی تعهد میدم ولی گفت چون پسره به هیچ عنوان حاضر به دادن آزمایش ژنتیک نمیشه نمیشه مجبورش کرد وکیله گفت بهش گفتم دخترم من میتونم بزرگترین شرکت های ایران به زانو در بیارم ولی اینو نمیتونم چون تا خودش نخواد نمیشه ژنتیک بدی و ثابت کنی که پدر بچته خیلی هم دلم براش سوخت ولی هیچی نتونستم بکنم میگفت من حتی یکی از دانشجوهام فقیر بود یک نفر گردن گلفتی رو زدم زمین حق گرفتم.اینقدر وکیل مطرحی بود که پرونده های میپذیرفت اونم زمان قدیم میگفت پرونده زیر پونصد ملیون محاله بپذیرم این حرفا برای ده سال پیشه میخوام بدونید چقدر گردن کلفت بود شاید الان قانون تغییر کرده نمیدونم ولی استادمون اینو گفت
ولی گفت تو خارج وقتی نامه بزنی موظفه بیاد ژنتیک بده
