ایییی خداااااااا چی بود اخه من گفتم😥😥😥😑😑😑اصلا روم نمیشه تعریف کنم
خونه مادرشوهرم بودیم میخاستیم بریم جایی
بعد برادرشوهرم مجرده ولی از من بزرگ تره
گفت تا شما حاضر شید من ی دوش بگیرم بعد بریم
ایخداااااااااااا
من دیدم حوله رو برد
بعد دو دیقه بعد لباسشو عوض کرده اومد بیرون
همه رفته بودن کفش بپوشن جلو در بجز منو خاهرشوهرم
من داشتم چادرمو مرتب میکردم ک برم دیدم اومد بیرون
گفتم رفتیی حموممممم؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت اره دیگ
ب خاهرشوهرم
گفتم تو این دو دیقه فقد میتونس لخت شه برع توووو😑😑😑😑😑😑😑😑ایخدااااا