بچه ها من و مامانم از چند هفته پیش با یکی از دوستای قدیمیمون هماهنگ کردیم بریم بیرون مامانم با مامان اون منم با دوستم
بعد چند بار روز بیرون رفتنو عوض کردن مام هیچی نگفتیم گفتیم باشه. بعد اوکی شد و ما رفتیم بیرون ما نشسته بودیم منتظر اونا بودیم یهو دوستم پیام داد کاش نمیرفتی من میخوام برم کلاسم داره شروع میشه منم ناراحت شدم گفتم مگه نمیدونستی کلاس داری منم به خاطر تو نیومدم برو مهم نیس بعد گف باشه میرم. بعد دیگه ۳ قرار داشتیم اونا ۴:۳۰ اومدن. دیدم دوستمم اومد همینکه نشستن دخترش(همون دوست من) گف اره من باید برم کار دارم😐 بعد مامانش گف چه کاری ما اینهمه روز بیرون رفتنو جا به جا کردیم تو گفتی هیچکاری ندارم گف یهویی شد باید برم انقلاب میخوام اسنپ بگیرم.من خیلی ناراحت شدم باهاش صحبت نکردم اونم اخم کرده بود رفته بود دم خیابون اره زنگ بزنم فلانی واسم اسنپ بگیره کلاسم واجبه مهمه.
خب اخه مگه ادم نمیدونه از یه هفته قبل کی کلاس داره کی نداره😐😐 حتی مامانشم تعجب کرده بود گف ما پنجشنبه میخواستیم بریم تو کلاس داشتی گفتی نمیام که امروز انداختیم و من حرف زدم باهات گفتی کلاس ندارم گف اره من قرار گذاشتم با دوستام بهشون گفتم میام😐 مامانشم گف تو بیخود میکنی وقتی جای دیگه قرار داری دوباره قرار میذاری هیچی دیگه دعوا شد😂
بعد نتونست اسنپ بگیره با اخم و تخم و چش غره جلو جلو تند تند راه میرفت انگار به زور اومده انگار نه انگار ۲۱ سالشه بعدشم ما خیلی ناراحت شدیم سریع رفتیم مامان اونم ناراحت شد که ما رفتیم و اخم کرده بود
به نظر شما تقصیر مائه یا اونا😐
