وااای افرین گاهی میگم شاید خوبی های من شده عادت من میرفتم ظرف میشستم ناهار میزاشتم اخر مادر شوهرم میگفت خوشمزه اس پسرم شوهرم ؟ خودم پختپ گفتم دوست دارین 😐😐😐بعد جاریم اومد کار نمیکرد کردنی ام یه نمک جا به جا میکرد انقدر تشکر میکرد
اره منم الان حدود یک سالی میشع که با خانواده خود همسرم سرد برخورد میکنم اولا یاد گرفته بودن هر هفته شام بیان اینجا من تدارک ببینم دونوع غذا سالاد و مخلفات بدون اینکه دست به سیاه و سفید بزنن همه کارارو میکردم میرختن میپاشیدن کلی حال میکردن 😏😏هر هفته اوضاع همین بود از وقتی دیدم که همش طف جاریمن من یک ساله سرد بخورد میکنم ای راحت شدم میان شام نگه نمیدارم اونام دیگه دیر به دیر میان
شوهرت ک نمیدونم ولی من بودم اگه شوهرم اینجوری میشد جرررش میدادم دیگه رفت امد کنه با خانوادش جاریمم پرت میکردم بمیره هم نمیرفتم روش ..اگه اگه اگه روزی شوهرمم اشتی کنه من نمیکنم خودش تنها بره
شاید پولدارن
دلیلی نداره شما و همسرت به خاطر همچین موضوعی ناراحت بشید بزنید به بی خیالی حتی اگه صد نفر آدم باهاتون قهر کنن مقصر شما نیستید که بخواید معذرت خواهی کنید
خودت به پدر شوهرت زنگ بزن بگو من قبل اون بچه دار شدم مگه اومدن که من برم
ببخشید زبون ندارید مگه؟؟
به پدرشوهرت بگید:
اولا چند سال پیش گفتیم اونا مقصرن وبعد از چشم ما نبینید ولی الان شما مارومقصر میدونید.
اونا بی ادبی کردن مابایدبریم بگیم ببخشید؟؟
دوما اونا خودشون گفتن دیگه‌نیان خونه ما ،اونوقت چرا ما باید دوباره بریم که بهمون بی احترامی بشه؟؟
سوما اون کوچیکتره از کی تاحالا بزرگتر اونم وقتی مقصر نیست میره به کوچیکتر میگه ببخشید؟؟
چهارم بچه اونا نوتون.مال ما مگه‌نوتون نیست که برا اون چشن گرفتید وبما کم محلی کردید؟؟
بگو شوهرت بره بگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
