همسرم مدتیه رفتار سردی داره و خانواده اش و مامانش همه جور توهین و بی احترامی ای به من و خانوادم کردن و و خودش هم سعی نکرد جلوی رفتارها و حرفاشون و بگیره و بی اهمیت بود به این مسئله الانم مدتیه که قهر کردیم سر رفتارای خانواده ها و من نمیتونم قبول کنم که اجازه داد به خانوادم و خودم بی احترامی کنن و خودشم نقش سیب زمینی رو بازی کنه الان چندان راضی به طلاق نیست ولی دو دله انگار منم دارم تصمیم میگیرم و بگم که قبلا من ی نامزدی داشتم که همسرم و خانوادش از اون ادم شناخت کامل داشتن و میدونستن مقصر به هم خوردن نامزدیم اونا بودن الان به صلاح که من جدا بشم از همسرم جون واقعا آرامشی که از زندگی میخواستم و بهش نرسیدم و مدام اعصابم و فکرم توی تنشه و درگیره و حال خوبی ندارم توی این زندگی همسرمو دوست دارم ولی فک میکنم درست باشه جدایی برای جدا شدن از همه ی تنش ها و درگیری های فکری و ذهنی و حفظ عزت نفس و غرور خودم و خانوادمو...
از عواقب طلاق و این چیزا هم یکم آگاهم کنید تا بهتر تصمیم بگیرم
دو تا داداش غیرتی توی خونه دارم که تصمیم دارن همه جوره حمایتم کنن و اجازه بدن درس بخونم و دنبال شغل و هدف هام برم ولی زیر نظر کامل خودشون اینطور گفتن بهم