بیاید از اشناییتون بگید بی خوابی زده به سرمون
۲ ۳ سالمون بودکه آشنا شدیم😁
فامیل دور هس
تو اینستا داداش ذوس پسر قبلیمه😄
باهم اشنا شدیم دوست شدیم عاشق شدیم بعد حالمون کنار هم عالی بود بیشتر و بیشتر عاشق شدیم وابسته شدیم دیوونه ی هم شدیم بعدش شدیم مکمل همدیگه و بعدش بدون هم نمیتونستیم...
اخرش هم جدامون کردن... .
همینقدر زیبا
همینقدر تلخ
معرف داشتیم اومدن خونمون همو دیدیم
برا من خیلی خوب بود خودم رفتم باهاش دوست شدم اولش منو رد میکرد بعدش خیلی لفت میداد ی شب با عصبانیت گفتم تو بزدلی و اومدم خونه فردا شبش اومد دم خونمون گفت بیا سر کوچه ساعت ۱۱ شب بود خیلی سرد بود منم رفتم براش پتو بردم بهم گفت من بزدل نیستم همون ماه اومدن خواستگاری و ازدواج کردیم
یه اپلیکیشن ممبا نصب کردم
اومد چت کرد
بعد رفتیم تلگرام،.... من اونموقع دوس پسر داشتم و این دوستم میخاست باشه
رفتیم واتس
دوسال، روزای سخت، خوب، بد همیشه بودش
من کات شدم
بعد از 7 ماه گفت میشه جدی شیم
دوماه نشده گفت ازدواج کنیم 🙁
کشور دیگه ای بود اما ایرانی بود
هنوز مونده خونواده ها راضی شن 🤕😂
همکار بودیم ،فکر میکردم متاهله یه روز سرد زمستونی زیر برف منتظر تاکسی بودم برم خونه چون قرار بود واسم خواستگار بیاد ،یهو حلودپام ترمز کرد گفت خانم فلانی بیا برسونمت توی راه همش مامانم زنگ میزد دختر زود باش محل موندی، خلاصه فهمید خواستگار دارم یه کاره گفت ردش کن😂
منم رفتم خونه با کمال میل ردشون کردم
منشی دندونپزشکی بودم دکتر دندونپزشک خانوادگی و فامیلشون بود پاتوقشون اونجا بود کم کم با هم فبلم رد و بدل میکردیم شماره ارو گذاشتم توی سی دی سریالی که بهم داده بود
تو اتوبان چمران ماهک دنده شکست و دنده تو دستم موند
گوشه اتوبان دنده بدست منتظر یاری سبز بودم
که سوپرمن رسید
تو یع شبکه اجتماعی ب اسم نزدیکا اشناشدیم😬
خیلیم سختی کشیدیم تا بهم رسیدیم♥️
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
