میگه بریم قدم بزنیم
گفتم به پسرخاله ات وزنش هم بگو بیان
شروع کرد داد وقتا اصلا تو برا من ذوق نداری
تو فلانی توبهمانی دوتایی بریم
نتونستم حالیش کنم منظورم یه چیز دیگه است.
دونفر دیگه هم بیان بیشتر خوش میگذره
من میدونم تنهایی الکی هی میخواد فقط بره
بخدا خسته شدم ....از راه رفتن بدون هدف خسته ام
چرا یه فکر دیگه میکنه
مامانم یامامانش بیاد کلی خوراکی میارن
پسرخاله اش وزنش شوخ اند کلی میگن میخندن.
اما اون میگه توحتما دوستم نداری بامن بهت کیف نامیده میخوای دوتا آدم اضافه کنی...
واقعا هم کیف ندارن الکی راه رفتن باهاش😭