اول بگم من هفت سال از شوهرم کوچکترم.چهرم طوریه که کمتر نشون میدم.لطفا نگید عکس نمیزارم.
یه بار با خواهرم تماس تصویری گرفته بودیم گفتم چرا اینجوری نگاه می کنی گفت هر چی نگات می کنم سیر نمیشم.شوهرم تو دوران نامزدی میگفت تو رو تو خابمم نمیدیدم.یه بارم گفت بیا بریم فلان جا میخام به فلانی نشونت بدم.
الان 10 ساله ازدواج کردم.چشام ابیه موهام طلایی.
یه بار تو خیابون بودیم شوهرم گفت حالا به خودت نگیر.گفتم چی .گفت اون خانمه گفت چه چشایی.
اینارو گفتم بدونید.لیسانس مهندسی دارم.خاهرم استاد دانشگاس.داداشام مهندسن.یکیشون دفتر ثبت اسناد داره.
شوهرم بلز گرفته یه طرف صورتش فلجش کامل خوب نشده.یه چشمش نیمه بستس.دهانشم کجه کمی.بعد ازدواج بلز گرفت البته.کلی از موهاشم ریخته و تقریبا کچله.پدر مادرش جدا شدن.تحصیلاتش فوق دیپلمه.
من قبل بچم سینه هام سفت بود.اصلا سوتین نمیزدم.
حالا اونروز بمن میگه با اون سینه های آویزونت😐
هر روز میگه گامبو چاقالو.وزنم 62 کیلو.قدم 170.
امروز دیگه گل کاریشو تموم کرد به دخترم میگه هر وقت دلت خاست بگو برم واست یه مامان افتاب مهتاب ندیده و آکبند بیارم.
منم داشتم کیک درست می کردم.برگشته میگه اینقدر مواد مصرف می کنی حاظری میخریدی کمتر میشد.منم قسم خوردم دیگه کیک نپزم.اینقدر عصبیم کرد وسط کیک پختن دستم خورد یه لیوات روغن کلا ریخت رو میز سه ساعت اونو پاک کردم.هزار تا کار بلدم هیچوقت تشویقم نگرده
.الان عکس یه کارمو میزارم.اهل کیک و شیرینی هستم خونم مثل دسته گله
حرفاش کاری کرده ازش سیر شم
امروز دیگه کفری شدم گفتم دخترم هر وقت دلت خاست بگو واست یه بابای خوشگل پر موی جوون پولدار بیارم که لنگ دو کیلو لوبیا سبز نباشه نتونه تهیه کنه.
این عکسی که میزارم با دست دوختم.چرخ ندارم میخام کار سیسمونی شروع کنم.به شوهرم گفتم خییلی زور داره من از تو حرف بشنوم.این کارمو دید اصلا تشویقم نکرد فقط گفت شکل قایقه.تشک لبه داره واسه بچه .