سلام دخترا. میشه باهام خوب حرف بزنید دلگرمم کنید دیشب اومدم خونه بابام. مشکلم این بود ک هروقت باشوهرم بحتم میشد میرف خانوادش میآورد یا برادر شوهرمو. دیگ منم دیشب خسته شدم کم مونده بود با برادر شوهرم کتک کاری کنیم زورشم مث چی زیاده یه چن تا چک زد منم زنگ زدم پلیس بابامینا تا بیان من شکایت کردم اینا آخه شهرمون دور بودتا بیان پلیسا رفتن. شوهرمم بی غیرت بود ک دست داداشش بهم خورد چیزی نگف واسه اونا عادیه تو طایفشون که برادرشوهر زن داداشش بزنه. منم چن ماه بود رفته بودم سرخونه زندگیم دیگه تصمیم دارم نرم چون زندگیم دیگ ب درد نمیخوره بچه ها من نوشتم حالا میخام بهم بگید بعد از طلاق چی میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم به خاطر برادر شوهر آدم طلاق نمیگیره .. صبر کن یه کم زمان بگذره و ببین همسرت چه جور رفتا ...
نه دیگه آخه زندگی فایده نداشت روش تو روی بابام باز شد عموهاش میگفتن عروسی ک پلیس بیاره آبروی ما رو میره دیگ ب درد نمیخوره شوهرم ک ازاول اختیار نداشت همش میگفتم درست میشه ولی چیشد
منم خانواده شوهرم خیلی عذابم دادن خواهرای عفریتش چقد بهم فحش دادن خدا سرشون بیاره الان چند وقته اومدم از خونم بیرون با پسرم 😔 فقط میخوام طلاق بگیرم ک آزاد شم نفس بکشم