امروز تمام خاطرات نکبتی ک از فردای عقد از شوهرم تا ب الان ک سه ساله داریم زندگی می کنیم یادم اومد جرو بحث کردیم آخرشم میخواست الان منو ببره پیش پدر مادرش ک دعوامونو بگه .. رسید دم در خونه شون منم از حرصم دختر سه ماهه مو ک خواب بود محکم کوبیدم بغلش گفتم بچه تم مال خودت تو رو بخیر و مارو ب سلامت
الهی گناه بچه چیه باید قربونی اختلاف پدر مادرش بشه😔
خدای خوبم من از بچگی آرزوم بوده معلم بشم منو با قبولی دانشگاه فرهنگیان به آرزوم برسون 🥰 مهربون باش اما ضعیف نباش زمانی پخته میشی که بفهمی نیازی نیست به هرچیزی واکنش نشون بدی یا به هر حرفی جواب بدی 😊
شاید افسردگی و خستگی بعد از زایمان هم هست.ولی لطفا فکر اون بچه باشید. آدم دلش میسوزه. بچه رو بذار یه ساعت بذار پیش مادرت برو دعواها رو بکن داد ها رو بزن سر شوهرت بعد بیا. که بچه آسیب نبینه