2777
2789

من تاپیکایی که از قبل نمینویسن نمیمونم

خداجونم بابت همه اتفاق های خوب زندگیم ازت ممنونم،هر روز داره زندگیم بهتر  و بهتر میشه ومن شادتر و خوشحال تر ، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من تازه یک ماهه سزارین کردم.تازه جای بخیه هام باز شده و عفونت و خون میاد.بعدش خواهرشوهرم هر روز به بهونه ی اینکه بچمو ببینه میاد اینجا.در ضمن از روز اول شوهرش هم میاد و نتونستم استراحت کنم.بماند که یه هفته مادر شوهرمینا و برادر شوهرمینا ۱۳ نفر بودن اومدن خونه ی ما.از کمر و گردن افتادم.خلاصه من واسه شام برای خودمون آبگوشت گذاشته بودم.خواهرشوهرمینا ساعت یه ربع ۷ عصر اومدن خونمون ساعت ۸ و ۴۵ دقیقه میخواستن برن شوهرم نذاشتش.اوناهم از خدا خواسته موندن.بعدش شوهرم گفت بچش آبگوشت نمیخوره برنج بذار.آخه ساعت ۹ برنج میپزه دیگه.من گفتم به خواهرشوهرم که بذارم که خودش نذاشت.شوهرم اومد جلوی اونا چنان سرم داد زد که چرا نذاشتم.منم طبقه بالای بابامینا میشینم منم بچمو برداشتمو رفتم پایین.هیچی هم نگفتم به خاطر بی احترامیش.امروز شوهرم ماشین باربری گرفته بود که بریم چون بابام رفت به شوهرم گفت چرا جلوی بقیه بی احترامی کردی. منم زنگ زدم به خواهر شوهرم گریه کردم گفتم همتون زندگیمو زدید بهم راحت شدید

حالا بگید حق با کیه؟

شوهرم به خاطر اینکه برنج نذاشتم کلی سرم داد و بیداد کرد آخه شکمم تازه داره خون میاد

شوهرت کارش اشتباه بوده


ولی کار تو هم خوب نبوده، نباید میذاشتی میرفتی


همیشه دعواهای بزرگ و کدورت های قدیمی از همین چیزا و صبوری نکردناس

قسم به وعده شیرین مَنْ یَمُت یَرَنی من ایستاده بمیرم به احترام علی♥️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792