رمان در مورد دزدیده شدن و گروگان گیری و....

عضویت: 1398/11/19

تعداد پست: 9267

از تلگرام؟

نه که دوستت نداشته باشم...نه! فقط میترسم ازت..پیچیده ای! همونقدر که نداشتنت سخته...داشتنتم سخته!همونقدر که بلدی منو بخوندونی... بلدی اشکم رو در بیاری! همونقدر که مهربونی...همونقدرم بی تفاوتی! میدونی آدم نمیتونه کنارت اروم بگیره همون قدر که بلدی امن باشی و اروم ، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره:)

1400/04/14

|

14:46

0 نفر لایک کرده اند ...

دختر_کویر

عضویت: 1398/12/19

تعداد پست: 2321

قشنگ بود؟یه توضیح بده

از این آبکیا بود

1400/04/14

|

14:47

0 نفر لایک کرده اند ...

dokhtarr

عضویت: 1398/11/19

تعداد پست: 9267

از کجا خوندی این خدمتکار اجباریووو

بگووو

نه که دوستت نداشته باشم...نه! فقط میترسم ازت..پیچیده ای! همونقدر که نداشتنت سخته...داشتنتم سخته!همونقدر که بلدی منو بخوندونی... بلدی اشکم رو در بیاری! همونقدر که مهربونی...همونقدرم بی تفاوتی! میدونی آدم نمیتونه کنارت اروم بگیره همون قدر که بلدی امن باشی و اروم ، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره:)

1400/04/14

|

14:47

0 نفر لایک کرده اند ...

صاد_میم

عضویت: 1400/04/13

تعداد پست: 270

متاسفم

که این رمانای خشونت علیه زن رو میخونید

عشق ما را دوست میدارد.🫂

1400/04/14

|

14:47

0 نفر لایک کرده اند ...

missy_har

عضویت: 1399/11/11

تعداد پست: 4625

اونو نخوندم

ولی رمان «آدم دزدی به بهانه عشق» گروگان گیری داشت

به خودم قول دادم هیچوقت غصه‌ی گذشته رو نخورم، غصه‌ی اتفاق افتاده.. بدترین روزی رو که داشتم یادمه، اما فقط یادمه.. مثل ا‌ون روز درد نمیکشم، مثل اون روز اشک نمیریزم.. یه شبایی تو زندگیم اومدن که فکر کردم این آدم مچاله شده دیگه تا صبح‌ دووم نمیاره ولی صبح شد.. یه روزایی تو‌ زندگیم اومدن که فک کردم عقربه ها دیگه قراره تکون نخورن ولی گذشت، رد شد، تموم شد.. اگه باور کنیم که هیچ چیزی توی زندگی دائمی نیست دیگه هیچوقت غصه نمیخوریم.. چه اشک بریزی و خودتو به درو دیوار بکوبی، چه بخندی و قدم بزنی، دیگه نمیتونی زمان رو به عقب برگردونی، همه چی میگذره..پس غصه‌ی اتفاقی که افتاده رو هیچوقت نخور...

1400/04/14

|

14:47

2 نفر لایک کرده اند ...

b_

مدیر استارتر

عضویت: 1400/01/18

تعداد پست: 57

از تلگرام؟

فرقی نداره فقط رمانش قشنگ باشه و هیجانی

1400/04/14

|

14:47

0 نفر لایک کرده اند ...

dokhtarr

عضویت: 1398/11/19

تعداد پست: 9267

فرقی نداره فقط رمانش قشنگ باشه و هیجانی

منظورم این بود که خدمتکار اجباریو از کجا خوندی

دنبالشممم

نه که دوستت نداشته باشم...نه! فقط میترسم ازت..پیچیده ای! همونقدر که نداشتنت سخته...داشتنتم سخته!همونقدر که بلدی منو بخوندونی... بلدی اشکم رو در بیاری! همونقدر که مهربونی...همونقدرم بی تفاوتی! میدونی آدم نمیتونه کنارت اروم بگیره همون قدر که بلدی امن باشی و اروم ، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره:)

1400/04/14

|

14:48

0 نفر لایک کرده اند ...