2777
2789
عنوان

با تجربه ها

24 بازدید | 0 پست

سلام. من  فارغ التحصیل شدم و سمنان میخوندم حالا میخام همزمان با طرحم، دوسال بخونم دوباره کنکور بدم برا پزشکی خودم ترکم اذربایجانم با یکی ک ۲۰ سالشه( سمنانی ، ماشین داره، اهل نماز و روزه، پولدار،منطقی و اروم ولی وابسته خونوادش ب اقتضای سنش)و من ۲۳ سالمه(خیلی منطقیم قشنگ میدونم کجا چیکار کنم فقط باهاش دست دادم و خوش سلیقه خوش پوش و خوشگلم خیلی منو قبول ده تعریف میکنه ازم)۴ ماهه آشنا شدیم قبل من یک دوس دختر داشت(۲ماهه باهم بودن و دختره با یکی دیگه خوابید از چش این افتاد) ک دختره بهش گف اگه ب قصد ازدواج حرف میزنی ادامه بدیم اینم قبول نکرده بود درنتیجه کات کردن حالا اولش ب منم گف قصد ازدواج ندارم فقط دوستیه ولی تو طول رابطه شروع کرد راجب ازدواج نمیدونم معیار پرسید و حتی سوالای مختلف در قالب اگه شوهرت اینجوری باشه ک بیشتر شبیه خصوصیات خودش بود سوال میپرسید میگف واکنشت چی میشه چیکار میکنی خلاصه منم هوایی شدم گفتم شاید نظرش  عوض شده و نامحسوس میپرسه و منو درنظر گرفته.قرار بود این هفته برای کارایه فارغ التحصیلی برم سمنان همو ببینیم و از اولش رابطمون جوری بود چون وابسته نشده بودم گفتم احتمالا مرداد تمومه چون بعدش همو نمیبینیم. گذشت وابستم شد  و میگف خیلی دوستم داره اینا و ب خاطر یک ماه کارورزی رفته بودم کلی بیرون میرفتیم اینا. دیشب ی سوالی راجب خواستگاری پرسیدم ک اگه خواستگار بیاد چیکار میکنی گف هیچی مناسبت بود مانعت نمیشم.  منم گفتم ب خاطر کسی ک رابطه ای ک ته نداره وقتمو هدر نمیدم میخام کنکور بخونم برام مهمه اونم گف ب خاطر دوری مکانی آینده ای رو باهات تصور نمیکنم قصد ازدواج ندارم براهمین. دیگه سرسنگین شدم اونم سر سنگین شده حرف میزنیم ولی مث قبل با شور و ذوق نه امشبم بازم سوالات ازدواجی پرسید راجب دستپخت و دعوا با شوهر . نظرتون این هفته رفتم برم ببینمش کات کنم پشت گوشی یا برم بیرون کات کنم از اونورم منتظرمه از دانشگاه خبر بدن برم میگه بیا ببینمت دلم تنگ شده چیکار کنم بنظرتون از دیشب دلم گرفته گریه کردم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792