یه تبریک تولد گفتم اینم جوابش😢 + اسکرین

آخه توی تهران این وام ها به هیچ دردی نمیخوره...

تازگیا رفته سر اینکار در جریان حقوقشم نیستم نمیدونم ولی فکر نکنم کمتر ۶ تومن باشه...یکم بلند پروازه دلش خونه خوب میخواد زندگی خوب میخواد و واقعا هم براشون تلاش میکنه ولی داره به قیمت هدر رفتن عمرمون تموم میشه‌....من از خدامه با هر شرایطی هم کنار میام ولی تا وقتی اون نخواد و نیاد جلو من میتونم کاری کنم؟ غیر از اینکه بخوام رابطه رو تموم کنم که اگه واقعا از ته دل منو بخواد نمیذاره و یا تلاش میکنه که درست بشه کاری از دستم برنمیاد

اوهوم مطمئنم و میدونم اگه تمام شه تا آخر عمر حسرتش به دلم میمونه بدیش اینجاس که یادم رفته قبل اون خودم تنهایی چجوری حال بدمو خوب میکردم نباشه نمیدونم قراره چی به سرم بیاد....ولی آره در حد تلنگر هم که شده من این کارو میکنم خیلی بودم همیشه بودم تو همه شرایطش یجایی نبودنمو باید حس کنه که شاید تصمیم بهتری برای این رابطه بگیره....مرسی که وقت گذاشتی و مرسی از دعای خیرت منم برای تو بهترین رو میخوام عزیزم❤

چی بگم من که از خدامه اون باید بخواد و بیاد جلو که خب تا الان خبری نبوده....مرسی عزیزم توکل به خدا ان شالله به دعای خیر شما اتفاقای خوبی بیوفته❤ مرسی ازت🙏🏻❤

پیام تولدش گفتم دیگه یعنی همین ماه و همین روز🤭

دقیقا چیو خوندی؟😒😂خوود موضوع روو به تتنهای میخوندی هم کافی بود  بخدا🤕😂

میدونی آخه من بارها خواستم تمومش کنم جلومو گرفته پارسال همین موقع ها دقیقا بحث خیلی جدی بود یه خواستگار خیلی خوب داشتم و خیلییییی پیگیر بودن حتی بعد از اینکه جواب رد دادم...واقعا تصمیمم رو گرفتم تمومش کنم این رابطه رو من کلا علاقه ای به ازدواج نداشتم و این آدم هم نباشه ندارم چون تو رویاهام همه زندگیمو کنار  این آقا ساختم و تمام دلخوشیم ساختن زندگی کنار کسیه که عمیقا دوستش دارم پس نباشه ارزشی برام نداره این زندگی....ولی پارسال بعد اینکه بعد کلی بحث و ناراحتی حرفشو زدیم و گفتیم به هم فرصت میدیم بهش گفتم سال دیگه چنین روزی اگه نشد من حتی یک روز بیشتر نمیمونم من این حرفو زدم و نمیخوام الان بزنم زیر حرفم که بعدها  اگر هم بود حرفم بی اعتبار باشه.....خودش یبار تو حرفامون میگفت ان شالله که یه تخفیفی میدی و تا شهریور بهم وقت میدی من جوابشو ندادم نشنیده گرفتم....میگم اگه قراره تا شهریور اوکی بشه که خب باز من تمومش میکنم اگه واقعا بخواد همون شهریور بیاد جلو منم این دو ماه رو تحمل میکنم با اینکه سخته ولی چاره ای ندارم...اینجوری فکر کنم بهتره نه؟

البته ۴ سال رابطه داریم ولی از اولش به نیت دوستی و ازدواج نبوده کلا خیلی بدون نیت خاصی با هم در ارتباط بودیم و خب خوشمون میومد از هم و کم کم این عشق و علاقه شکل گرفت اون ۲ سال یا دو سال و نیمه که بهم گفته از احساسش منم یک سال و نیم داستانمون هست اگه دوست داشتی و  هروقت حوصله داشتی بخون  متوجه میشی.... خیلی سخته خیلی داغونن شدم خودمم نمیفمم کی اینقد صبور شدم که این همه مدت صبوری کردم...آره منم بهش حق میدم واقعا ولی خب این وسط منم آدمم منم تحت فشارم از سمت خانواده و خواستگارای لعنتیم....نه دیگه فرصت بهش نمیدم جدیدا چیزی نگفته شهریورم چند ماه پیش گفت...ولی بگه تا شهریور واقعا نمیمونم حس میکنم زیادی بابت موندنم خیالش راحته...سعی میکنم منطقی باشم ولی خدایی خیلی سخته خیلی اذیت کننده س وقتی احساس قوی تر از منطق باشه کنار اومدن با منطق خیلی آزار دهنده اس😔

سلام مرسی شما خوبی؟ 

خواهش میکنم

من هیچ وقت به خدا اصرار نکردم هیچ وقت و همیشه هم گفتم خدایا اگه میدونی ته این رابطه خوب نیست قشنگ نیس حال دلمون کنار هم خوب نیست خودت یجوری تمومش کن که کمتر آسیب ببینیم همیشه ازش خواستم دستمو بگیره ولی واقعا مستاصلم نمیدونم چه تصمیمی درسته چه تصمیمی اشتباه....😔

از طرفی دیدی پیاماشو؟ وقتی بهشم میگم نمیخوام دیگه ادامه بدم انقد التماس میکنه انقد از این حرفا میزنه دل سنگم که باشه آب میشه بخدا منم آدمم منم یه دخترم که وقتی میشنوه احساساتش بیشتر درگیر میشه خسته شدم انقد تو زندگیم سعی کردم منطقی برخورد کنم😔حتی یبار بخاطر اینکه بهش گفتم تمومش کنیم گریه کرده آخه یه مرد با ۱۹۰ قد با کلی غرور بشینه واسه ات گریه کنه مگه من چه دلی دارم که بتونم دووم بیارم😔منم تصمیمم قطعیه ۲۰ روز دیگه تمومش میکنم ولی خیلی سخته برام خیلیییی😭