دورادور ایشون رو میشناختم و تعریف منظم بودنشون رو شنیده بودم...
یه خانوم خیلی فعال و زبر و زرنگ...
خونه پر از گل و گیاه و قشنگ.
خودشون پراز انرژی و خوش برخورد و محترم.
همراهه بچه ها انگار بچه بودن.
همراه بزرگترا یه کدبانو بودن.
مرغ رو مثل من با روغن سرخ نکرده بود آبپز بود اما زعفرون هم زده بودن خیلی خوشمزه بود....
من مهمون اومدنی از بس هلاک میشم و خسته جون ندارم انگار .....
شربت هم خوردم خیلی پسندیدم خوش طعم بود پرسیدم گفتن شربت سکنجبین هستش توی برنج زیره ریخته بودن و اندامشونم خیلی مناسب بود ، چون شنیده بودم خیلی هواسشون ب تغذیه خودشو بچه هاش هست دقت میکردم ب کاراشون....