2777
2789

۲ ماهی میشه با خواستگارم حرف میزنیم هر دو تجربه طلاق داشتیم من نامزد جدا شدم ولی ایشون عروسی کرده بودن 

برادردوست مامانم میشه 

۲ تا شغل داره درامدش خوبه 

۲۵ سالشه 

منم ۲۱ سالمه

حس میکنم مغروره به قیافش 

زود عصبانی میشه زودم پشیمون

اینم بگم خانوادم گفتن که ۶ ۷ ماه باید حرف بزنیم تا اگه اخلاقمون گرفت عقد کنیم 

جریان دعوامونو الان مینویسم اخرش عکس پیامی رو که به عنوان عذرخواهی نوشته رو میذارم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همه جا میشینه به همه میگه عاشقشم خیلی دوسش دارم این دفعه اخر گفت مامانتم میدونه چقدر عاشقمی دیگه در صورتی که من اصلا حرفای عاشقونه نمیزنم من منطقم برام مهم تر از عشقه برگشتم بهش گفتم اون به جاش ولی من منطقمو در نظر میگیرم منظورممم این نیست که تو بی منطقی باید تفاهمم داشته باشیم هنوز زیاد همو نمیشناسیم که

اونم برگشت گفت دیگه حرفای عاشقونه تعطیل اصلا بهت حرف عاشقونه نمیزنم حرف از خانواده ها که شد تو گفتی منطق برام مهمه پس نظرت اینه من ادم بی منطقی ام 

برگشت گفت همینی که هست منم گفتم دلمو شکستی از این حرفت غرور میباره گفتم بخدا که اینجوری نیست بالاخره هر کس یه اخلاقی داره بایدم اخلاقامون باهم سازکار بشه یا نه و ازش عذرخواهی کردم

شب که شد گفت من اخلاقم تنده بعضی وقتا نمیتونی کنار بیای گفتم میتونم گفت اگه اینجوری بود ظهر نمیگفتی دلتو شکستم بهتره چت نکنیم از این به بعد فقط تماس تلفنی بعدشم که واتشو دلت اکانت زد 

دفعه قبلیشم که دعوا کرده بودیم گفته بود گوشیشو میفروشه


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز