یه دوستی داشتم توی اینستا یه پسری براش حرف میزد که یه بار خودشو دوستش میرن بیابون و جاهای صعب العبور خوزستانی بودن ،خودم خوزستانیم
بعد گفت یه کتابی پیدا کردن خیلی قدیمی
گف مثلا توش نوشته بود اگر میخاهی یکی رو دیوونه کنی این دعا رو توی روی یه کبوتر بخون و اونو رهاش کن که بره تا وقتی که اون کبوتره هست این شخص دیوونس
یا خیلی چیزای دیگ
دوستم گفت خیلی ترسیدم یه وقت همین چیزا رو سر من امتحان کنه گفت بلاکش کردم
کلی داستان ازش دوستم گفت