بیزارم ازش
اول از حموم اومد بدو بدو کرد نمیدونم دنبال چی یکهو پاش گیر کرد ب سیم شارژری ک گوشی من وصل بود.گفتم کوری؟ بعد همونطوری با لباسش یکی زد پشت سرم.ته لباس خورد گوشه چشمم.حالم خراب شد پاشدم بهش حمله کردم ولی فقط با چشمای گریون ولی نزدم برگشتم رو مبل نشستم.بعد باز گفت تقصیر خودته منم اومدم یکی آروم بازوش نیشگون گرفتم گفتم آره اینم تقصیرخودته
بعد مثل وحشی ها حمله کرد سمتم دوتا تو گوشی و دوتام زد تو سرم
ازش بدم اومد.فکرنکنم بتونم ببخشمش.حالم خرابه بدجور.