بچها اونقد دلم گرفته اونقد احساس پوچی میکنم
من ۱۸ سالم بود ازدواج کردم شوهرم خیلیییی مهربون بود
ولی اعتیاد داشت تو ۷ سالی که باهاش زندگی کردم
خیلی برا خوب شدنش تلاش کردم و دخترم که دنیا اومد
اعتیادش بدتر شد من خیلییییییییی دوسش داشتم نمیدونم شاید الانم دارم
ولی دیگه اخرش بریدم جدا شدم
بچمو بردم رفتم پی زندگیم
هیچیم ازش نگرفتم فقط ۳ تا سکه که اونم واقعا خودم احتیاح داشتم هیچ پولی نداشتم برا اجاره خونه
خلاصه چند سال با دخترم زندگی کردم
پدرش خداروشکر پاک شد
بعد ۲ سال پاکی
اومد دخترمو برد برام خیلیییییی سخت گذشت
ولی همین که میبینم پاک شده دخترمونو دوست داره
برام کلیه
همیشع برا زندگیش دعاش میکنم
اطرافیانم همه بهم میگن خریا
یادت رفته چقد اذیتا کرد کتک خوردی
ولی چیکار کنم دوسش دایتم دیگه
الان ازدواج کردم دوباره
ولی همششششش خواب همسر سابقمو میبینم
با هیچ کیم نمیتونم حرف بزنم
کلا دیوانه شدم دلتنگی بچم هنوز تو گذشته زندگی کردن
اینم بگم همسر الانم خیلی خوبه خداروشکر ولی چیکار کنم فکر به گذشته کمتر بشه بخدا دست خودم نیست
تورو خدا برا دل من میشه دعا کنید